به فكر نمازت باش، مثل شارژ موبايلت!
با صداي اذان بلند شو، مثل صداي موبايلت!
از انگشتانت براي اذكار استفاده كن، مثل صفحه كليد موبايلت!
قرآن را هم هميشه بخوان، مثل پيامهاي موبايلت و ...
متني كه پيش روي شماست، گزيدهاي از بيانات آيت الله جاودان در باب اهميت نماز و احترام به اين فريضه الهي است.
نماز براي كسي كه حق نمازش را ادا كند، دعا ميكند. حق نمازش چيست؟ خيلي ساده است. يك نماز صحيح بخواند. اين هم مكرر به جمع دوستان و غير دوستان، عرض ميكنم.
يك نماز صحيح بخواند، نماز صحيح چقدر زحمت دارد؟ شما حمد و سوره را صحيح كن، مسئلههايت را هم ياد بگير. آدم چند تا مسئله بلد باشد نمازش صحيح ميشود؟ چهل تا، پنجاه تا مسئله، كه ميشود مثلاً ده صفحه يك رساله. آدم ده صفحه يك رساله را مسئله بلد باشد، نمازش صحيح ميشود. خيلي سخت نيست. ده صفحه، پانزده صفحه رساله را آدم بخواند، نمازش ميشود درست.
يك حمد و سوره هم پيش يك معلم قرآن يا مثلاً كسي كه تجويد بلد باشد، ياد بگيرد. به خصوص براي نوجوانها به سرعت درست ميشود، اگر سنش گذشته باشد، يك كم سخت ميشود، اما براي نوجوان و جوان، خيلي زود حمد و سورهاش درست ميشود. آنقدر هم كه سخت نيست. خوب ميشود نماز صحيح.
اگر كسي نماز درست بخواند، نماز صحيح بخواند، اول وقت بخواند، نماز دعايش ميكند. دعاي نماز قبول است. يك كسي كه دعايش قبول است، روزي پنج بار شما را دارد دعا ميكند.
يك وضو و غسل هم آدم ياد ميگيرد. آن هم ميشود پنج دقيقه. آدم دو تا پنج دقيقه مسئلههاي وضو و غسل را ياد ميگيرد، بعدش نمازش صحيح ميشود. دو تا پنچ دقيقه، آن هم ده يا پانزده صفحه، مثلاً يك ده دقيقه يا نيم ساعت هم پيش معلم، حمد و سوره ميخواند، ميشود نماز صحيح.
نماز صحيح هم همان اول وقت بخوان. اين ميشود نماز چي؟ نماز خوب، نماز درست. اگر كسي نماز درست بخواند، نماز صحيح بخواند، اول وقت بخواند، نماز دعايش ميكند. دعاي نماز قبول است. يك كسي كه دعايش قبول است، روزي پنج بار شما را دارد دعا ميكند. خداي نكرده اگر آدم، نمازش خراب باشد، نماز نفرين ميكند. ميگويد من را ضايع كردي، خدا ضايعت كند. خدا پيش نياورد. اگر آدم نمازش را بيبند و بار بخواند، نماز ميخواند، اما بيبند و بار ميخواند. ارزش براي نمازش قائل نيست، سبك ميشمارد. دير ميخواند، بد ميخواند، آخر وقت ميخواند.
ديشب با يك جواني صحبت ميكرديم، گفت: خوب، يك ساعت به آخر وقت ميخوانيم. چه عيبي دارد؟
من گفتم: خوب، نماز اول وقت رضاي خداست. دعاي مستجاب هم كه عرض كرديم در آن هست. آن وقت آخر وقتش، ممكن است خداي نكرده، خداي نكرده، نماز نفرين كند. گاهي فرد هم نماز را خراب ميكند، هم آخر وقت ميخواند، بد ميخواند، تند تند ميخواند، به قدري تند كه خراب ميشود، يعني آيات را به هم ميچسباند، بعضي از آقايان مراجع اجازه نميدهند. يك نفس بين دو تا آيه بكشيد. چقدر فرقش است؟ نمازي كه آن طوري تند و تند بخواني، با اين كه يك كم بين دو تا آيه مكث كني، فرقش چند ثانيه ميشود؟ اين ميشود نماز خوب، نماز صحيح. اگر تند تند بخواني، ممكن است مرجع تقليدتان اجازه ندهد. خيلي از دوستان ما از آقاي بهجت تقليد ميكردند، ايشان ميگويند: اين فاصله را بدهيد. بين دو تا آيه فاصله بدهيد.
چه بسا بندهاي نماز ميخواند ولي آن نماز را به صورتش ميكوبند. ميگويند: وَ اَحجُبُ اَنّي صوته، براي صدايش مانع ميگذارم كه به گوش من نرسد، اينكه صدا به گوش خدا نرسد كه نيست، خدا هر صدايي را ميشنود، ميداند. يعني به صدايش گوش نميدهم. به حرفش اعتنا نميكنم. در اين روايت، خداي متعال با داوود(ع) صحبت ميكرده است: اي داوود، ميداني چرا براي صداي آن فرد مانع ميگذارم؟ براي اينكه اين فرد به چشم خيانت، به چشم خيانت به ناموس مردمان، زياد نگاه ميكرده است. ذلك الَذي يُكِثرُ الالتفاتِ الي حُرم المُومِنين به عين الفِسق، به چشم خيانت، به ناموس مردم زياد نگاه ميكرده است. دوم: اين فرد نقشه براي مردم داشته، براي مردم، براي مسلمانها نقشه داشته، نقشه ظلم ميكشيده. نماز هم بخواند، نمازش را ميزنيم تو سرش. حالا اينجا فرمودند تو صورتش. اين حديث خيلي بلند است، حالا اين قسمت به همه ما مربوط ميشود، آن دو تا انشاء الله به ماها مربوط نيست. بعد فرمود: يا داود نُح عَلي خَطيئَتِكَ كَالمَرئَة الثَكلي عَلي وَلَدِها اي داود نوحه كن. ببينيد، نوحه يعني گريه با صدا، وقتي كه آدم در خانه خدا ميرود با صدا بر گناهانش گريه كند، مثل مادري كه بچهاش را از دست داده، آن طور در خانه خدا براي گناهانت گريه كن.
عمل خوبي كه جلوي عمل بد را نميگيرد، معلوم ميشود كه آن عمل، قوت و قدرت ندارد. نماز، نماز نيست. كه جلوي عمل بد را نميگيرد. وگرنه عمل خوب، نماز خوب، جلوي عمل بد را ميگيرد.
يك دومي را هم عرض كنيم. سليمان بن خالد ميگويد كه من از حضرت صادق (ع) سوال كردم اين آيه را: وَقَدِمنَا إِلَي مَا عَمِلوا مِنْ عَمَل فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا خداي متعال ميفرمايند ما به نزد اعمالي كه اينها كردهاند ميآييم. قدرت ما بالاسر عمل اينهاست. مأموران ما بالاسر عمل اينها هستند و اين اعمال را گردي ميكنيم كه به باد رفته است.
چه جوري ميشود؟ آدم عمل خير كرده است، عملش به درگاه خدا ميرود و عمل به باد فنا مينشيند! امام فرمودند كه: «أما والله اِن كانَت اَعمالهُم اَشَدُ بَياضا منَ القَباطي» اينها عمل زياد دارند. مثلاً سالي دو بار كربلا رفته، حج و عمره ميرود، خمس ميدهد، كار خوب خيلي ميكند، نماز جماعت ميرود، اين اعمال چطور ميشود كه به باد فنا برود؟
ميگويند اين مال آدمي است كه، اعمال خوب دارد، هزار طور عمل خوب دارد، اما وقتي گناه پيش ميآيد، چهار دست و پا ميافتد، نميتوانم توضيح بدهم. اصلاً گناه را رد نميكند، از گناه نميگذرد. آخر يك گناهاني هست كه آدم را ميسوزاند. آقا چطور ميشود من حج ميروم، عمره كه بيشتر ميشود رفت. حالا مثلاً كربلا كه ميشود رفت. صد جور كارهاي خوب، چطور ميشود كه اين كارها، هيچگاه جلوي هيچ كار بد من را نميگيرد، چطور ميشود؟ من نماز جماعت ميروم، هر روز نماز جماعت، مثلاً بعضيها هستند كه صبح هم نماز جماعت ميروند، نماز اول وقت ميخوانند، نماز جماعت ميخوانند. چطور اين نماز من، جلوي بدي اعمال من را نميگيرد؟ عمل خوبي كه جلوي عمل بد را نميگيرد، معلوم ميشود كه آن عمل، قوت و قدرت ندارد. نماز، نماز نيست. كه جلوي عمل بد را نميگيرد. وگرنه عمل خوب، نماز خوب، جلوي عمل بد را ميگيرد. پس اينها يك ظاهر خوب داشتند. اما يك جايي از كار خراب بوده. نماز جلوي كارهاي بد را ميگيرد.
مثالي كه براي شما در مورد نماز خوب عرض كردم، نماز خوب را آنقدر سخت نگرفتيم. عرض كردم يك نماز صحيح اول وقت. باور كنيد جلوي بدي را ميگيرد، جلوي گناهان را ميگيرد. اين نماز خاصيت دارد. من اگر يك ذره نماز را احترام كنم، نماز خاصيت دارد. خاصيتش جلوي بدي را ميگيرد. جلوي دهان من را ميبندد، هر حرفي از دهان من در نميآيد. هر گناهي از دست من برنميآيد. نماز خاصيت دارد. اگر ميبيند هيچ خاصيتي ندارد، نگاه كنيم، بررسي كنيم، بررسي كنيم كه كجاي كارمان خرابي دارد. خرابي اصلي دارد. آن وقت اين نمازها را روز قيامت ميآورند، كه خيلي هم زرق و برق دارد. باز كه ميكني آن را، ميبيني خاكستر است. به باد فنا ميرود.
منبع:وبلاگ مطالبي از قرآن
رنگها و شمارههاي مربوط به آنها
خاكستري.......................۰
آبي ..............................۱
سبز .............................۲
قرمز ............................۳
زرد ..............................۴
بنفش ...........................۵
قهوهاي .........................۶
سياه .............................۷
ويژگي رنگها
خاكستري(۰)
كاملاً عاري از هر محرك و يا گرايش رواني، خنثي بدون تيرگي و روشني است، نه ذهني است، نه عيني، نه دروني و نه بيروني، نه اضطراب آفرين است و نه آرام بخش. اين رنگ فقط يك مرز است و در دو سوي آن ديدگاههاي متفاوت وجود دارد. (لوشر،۱۳۷۲)
برخي از ويژگيهاي عمدهي شخصي كه اين رنگ را در اولويت رنگهاي انتخابي خود قرار ميدهد:
گوشهگيري، عدم فعاليت و بي تفاوتي. خودداري از مشاركت در كارها، چنين شخصي هر چيز را در پوشش ارادهي خود قرار ميدهد يعني مشاركت را رد ميكند. (لوشر،۱۳۷۲)
آبي(۱)
اين رنگ نشان دهندهي آرامش كامل است. و اين تأثير را بر روي اعصاب انسان نيز منتقل ميكند. از نظر روانشناسي به معناي خشنودي از وضعيت آرامش و رضايت از آنست. شلينگ [۵] سمبليسم آبي سير را در اثرش به نام فلسفه هنر بكار ميبرد، آنجا كه ميگويد:«سكوت شرط لازم زيبايي بوده و همچون آرامش درياي متلاطم است.» اين رنگ نمادي شبيه به آب آرام، خلق و خوي آرام، طبيعت زنانه و روشني و درخشش يك كتاب خطي است.(لوشر،۱۳۷۲)
آبي رنگ آسمان و درياست و مانند سبز آرام بخش است. آبي قدرتمند است و از اين جهت پي از قرمز قرار ميگيرد. آبي روشن، جوان و پرانرژي است و به همين دليل براي تجسم ورزش مناسب است، اما آبي سير و آبي سلطنتي نشانه وقار و تمول است. آبي همچنين رنگ نظافت و پاكيزگي است.(شيجيوا،۱۳۷۷)
آبي: سمبل الهام، ايثار، صلح و آرامش است. آبي رنگ پريده نشانهي ايثار نسبت به آرماني اصيل، آبي روشن نشانهي وفاداري و صداقت است. اين رنگ را ميتوان به عنوان حفاظ به كار برد. با پوشيدن رنگ آبي خود را در برابر هر نوع اثرات خارجي و انرژيهاي منفي حفاظت كرده و فقط به آن دسته انرژيها اجازهي ورود ميدهيد كه خود انتخاب كردهايد. اين رنگ براي درمان تنش، ترس، تپش قلب و بيخوابي به كار ميرود. رنگ آبي باعث كاهش التهاب ميگردد. در صورت كاربرد رنگ آبي با رنگ مكملش نارنجي، نشاطي آرامبخش در فرد ايجاد ميگردد.(ويلز،۱۳۷۵)
آبي رنگي است درونگرا كه خداوند آنرا براي تسكين و آرامش ناراحتيها و رنجها و خستگيها و نابساماني ها زندگي روزمره، بر فراز كرهي خاكي آفريده است. چشم را به خود متوجه ميكند و موجب تقويت آن ميگردد و چنين است كه آسمان آبي بر فراز زمين چشم آبي بين را تقويت كرده و در انديشهي او رسوخ ميكند.(آيتالهي،۱۳۸۴)
برخي از ويژگيهاي عمدهي شخصي كه رنگ آبي را در اولويت رنگهاي انتخابي خود قرار ميدهد:
نياز به آرامش كامل و خشنودي خاطر و علاقه زياد به دوستان و نزديكان. نياز به آرامش روحي و عاطفي، صلح وصفا، هماهنگي و خشنودي و يا يك نياز روحي به استراحت، تسكين و فرصتي براي تجديد قوا.(لوشر،۱۳۷۲)
در رنگ درماني بيماران در «بيمارستانهاي رواني غرب» بيماران تبذير كنندهي نيروي انساني خويش را تحت تأثير مداوم «آبي» قرار ميدهند. از آبي نيلي و تيره به سوي آبي روشن و آسماني و برعكس، بيماران بسيار آرام، خودگرا، گوشهگير و بيحال را با تأثير مداوم زرد فعال ميكنند. وانگوگ كه هنرمندي با مايههاي بيماري رواني بود، هيجانهاي دروني خود را با تبذير نيروها و به كاربردن رنگهاي زرد شديد ابراز ميكرد و در برابر «زردي» مزارع به افق رسيدهي گندم بود كه تبذير نيروهايش به منتها درجهي خود رسيده و با خالي كردن گلولهاي در مغز خود به فرجامش رساند.(آيتالهي،۱۳۸۴)
سبز (۲)
در اين آزمايش اين رنگ رگهاي از آبي را نيز داراست و نشانگر شرايط «اضطراب وانعطافپذير» است.
سبز رنگ آرامش و روستا، رنگ درختان و چمنزار است. سبز روشن بهار و باروري را تداعي ميكند و سبز پررنگ زنگار گرفتگي، ماليخوليا و از خوش رفتگي را منتقل ميكند. سبز سير و نزديك به يشمي سكوت عميق يك جنگل انبوه كاج را به ياد ميآورد.(شيجيوا،۱۳۷۷)
سبز رنگ تعادل، توازن و همدلي است. رنگ سبز كمرنگ نشانهي سعادت و موفقيت، سبز معتدل نمايندهي تطابق، انعطافپذيري است. سبز روشن نشانگر همدلي، سبز تيره نشاندهندهي حقهبازي است و سبز زيتوني بيانگر خيانت و دورويي ميباشد. رنگ سبز با دارا بودن خواص ضدعفوني كننده در درمان عفونتها به كار ميرود. از طرفي باعث هماهنگي جسم، ذهن و روح ميگردد و هنگامي كه اين سه بعد در تعادل و هماهنگي قرار گيرد كليت فرد به وقوع ميپيوندد.(ويلز،۱۳۷۵)
سبز رنگ تعقل، تفكر و آرامش خردمندانه است. نه آنچنان، چون آبي، سرد و آرامنده است كه نيروهاي حياتي و جانبخش را فرونشانده و سركوب كند و نه آنچنان هيجان آفرين و محرك است كه باعث تبذير نيروها و تندخويي گردد و انسان را از حالت تعادل بيرون آورد. قرآن مجيد رنگ سبز را رنگ بهشتي ميداند و اين مطلب از آيات مختلف قرآن كه بهشت و فردوس را باغهايي كه زير (درختان) آنها جويها روان است، ناميده و وصف كرده است، ميتوان دريافت؛ زيرا ويژگي «باغ» و «جنت»، درختان فراوان و جويبارهاي آن است. چنين است كه در آياتي ديگر كه از «جنت» و «باغ»هاي زميني سخن ميفرمايد، گونهي درختان آنرا نيز مثال ميزند.(آيتالهي،۱۳۸۴)
برخي از ويژگيهاي عمدهي شخصي كه رنگ سبز را در اولويت رنگهاي انتخابي خود قرار ميدهد:
داراي صفات اراده در انجام كار، پشت كار و استقامت است و لذا سبز مايل به آبي نمايانگر عزم راسخ، پايداري و مهمتر از همه مقاومت در برابر تغييرات ميباشد و اينكه مايل است تا عقايدخود را بر كرسي بنشاند و بر محيط خود تأثيرگذار باشد. از ديگر ويژگيها هم غرور و بلندپروازي ميباشد. (لوشر،۱۳۷۲)
قرمز (۳)
قرمز در اين آزمايش كمي با زرد تركيب شده و يك نوع نارنجي گرم را بوجود آورده است. اين رنگ نبض را سريع ميكند و فشار خون را بالا ميبرد و تنفس را بيشتر ميكند. بيانگر نيروي حياتي، فعاليت عصبي و غددي بوده و معناي آرزو و تمام شكلهاي ميل و اشتياق را در بر دارد. رنگ قرمز در شرايط مادي حضور دارد.(لوشر،۱۳۷۲)
قرمز رنگ پرشوري است. رنگ قلب و رنگ زبانههاي آتش. قرمز نگاه را به خود ميكشاند و به گردش خون سرعت ميبخشد. اگر قرمز را با سفيد تركيب كنيم رنگ صورتي خواهيم داشت كه رنگ احساس و رنگ شعر است و اگر به ميزان معيني با مشكي مخلوط كنيم، رنگ خرمايي اشرافي ويژهاي به دست خواهيم آورد.(شيجيوا،۱۳۷۷)
رنگ قرمز سمبل زندگي، قدرت و نشاط است. وجود رنگ قرمز روشن نشانهي سخاوت، بلند پروازي عاطفه و دلبستگي است. قرمز تيره نشاندهندهي هيجانات قوي، عشق، پشت كار، نفرت و خشم است. قرمز كدر وجود هرس و ولع و قساوت را در فرد نشان ميدهد. سرخ نمايندهي لذت جنسي است. قرمز انرژي دهنده و محرك بسيار نيرومند است و اين اثر مربوط به انرژي مردانه است. از آنجا كه قرمز محرك و انرژيزاي قوي است در درمان (به ويژه در موارد اختلالات هيجاني و اضطراب فرد) كمتر استفاده ميشود. رنگ قرمز مناسبترين رنگ براي درمان كمخوني و كمبود آهن بدن است.(ويلز،۱۳۷۵)
برخي از ويژگيهاي عمدهي شخصي كه رنگ قرمز را در اولويت رنگهاي انتخابي خود قرار ميدهد:
مايل است كه از طريق فعاليتهايش زندگي پرجنب و جوش و كاملي داشته باشد. همكاري با روحيهي تهورآميز، رهبري، تلاش خلاق، رشد و توسعه و فعاليت بسيار خيالبافانه و مبالغه آميز را داراست. داشتن آرزوهاي بسيار زياد و شور و شوق زندگي هم از جمله ويژگيهاي آن است. (لوشر،۱۳۷۲)
زرد (۴)
اين رنگ كه روشنترين رنگ اين آزمايش است اثر آن به صورت شادماني ظاهر ميشود. اين رنگ سبكتر و از غلظت كمتري نسبت به رنگ قرمز بخوردار است. از صفات اصلي اين رنگ روشني، بازتاب، كيفيت، درخشاني و شادماني زودگذر آن است. نشانهي توسعه طلبي بلامانع و تسكين خاطر است. از نظر نمادي شبيه گرماي نور آفتاب، روحيهيشاد و خوشبختي است.(لوشر،۱۳۷۲)
زرد رنگ اخطار، توجه و نيز شادماني است. رنگ آفتاب و گل نرگس است. اما درخشندگي بيش از حد آن موجب خستگي ميشود. اگر ديوار آپارتماني را با زرد پررنگ بپوشانيد، فضايي بسيار سنگين به وجود ميآيد. اما اگر آنرا تا ۵۰ درصد روشن كنيد، ليمويي جذابي به دست ميآوريد كه روحبخش و صبحگونه است.(شيجيوا،۱۳۷۷)
زرد سمبل عقل و خرد است. ليمويي كمرنگ نمايانگر قدرت عقلاني زياد. زرد تيرهي چرك نشانهي حسادت و سوءظن و زرد بيروح و مات بيانگر خوشبيني كاذب است. زرد رنگ جدايي و سردي است و در صورت كاربرد زياد آن ممكن است بر فرد احساس انزوا نسبت به مردم و محيط پديد آيد.(ويلز،۱۳۷۵)
از آنجا كه رنگ يكي از دو پايهي اصلي رنگ نارنجي رنگ زرد ميباشد از اينرو در اينجا به چند ويژگي رنگ نارنجي نيز اشاره ميكنيم هر چند اين رنگ برخي ويژگيهاي رنگ قرمز را نيز در درون خود با تفاوتهايي به همراه دارد.
نارنجي سمبل انرژي است و نارنجي روشن نشانهي سلامت و سرزندگي، نارنجي پررنگ نشانهي غرور و نارنجي مات و تيره نشانهي كمهوشي است. نارنجي با انرژي زنانه اين انرژي آفريننده عجين است. انرژي نارنجي از انرژي پويا و مردانهي قرمز ملايمتر بوده و در عين حال با آن مكمل است. نارنجي رنگ نشاط و پايكوبي است و از اينرو رنگي مناسب براي رفع خستگي و بيرمقي است. رنگ نارنجي براي درمان برونشيت مزمن مفيد است و داراي اثرات ضد اسپاسم نيز هست، از اين رو براي رفع اسپاسم و گرفتگي عضلاني از آن استفاده ميشود.(ويلز،۱۳۷۵)
رنگ زرد ترش است و نمودار ترشيهاي متفاوت. هنرمنداني كه زياد با زرد كار ميكنند اغلب «دهانشان آب ميافتد» مثل اينكه غوره يا ليمو مكيده باشند و يا اگر از طبيعتي سرد بخوردار باشند دستهاي آنان به زرد كردن ميآغازد.(آيتالهي،۱۳۸۴)
برخي از ويژگيهاي عمدهي شخصي كه رنگ زرد را در اولويت رنگهاي انتخابي خود قرار ميدهد:
نشانهي رهايي و اميد يا انتظار خوشبختي بزرگتري را داشتن است و معناي ضمني آن برخي تضادهاي كوچك و بزرگ است. زرد نشانگر اميد به حل مشكلات، پيشرفت به سوي چيزهاي تازه، نوين و تحول و ترقي است. (لوشر،۱۳۷۲)
بنفش (۵)
اين رنگ تركيبي است از قرمز و آبي و اگرچه مستقل است اما مايل به حفظ ويژگيهاي هر دو رنگ است. تلاش ميكند به صورت مظهر همانندسازي درآيد. ميتواند به عنوان يك تركيب صميمانه و عاشقانه باشد، يا به يك درك شهودي و حساس بيانجامد.(لوشر،۱۳۷۲)
بنفش رنگ دل فريبي است كه از ديرباز رنگ ملكهها بوده است. بنفش در طبيعت كمياب است و بيشتر رنگ آتليه و كارهاي هنري است. بنفش رنگ رازگونهاي است. در سالهاي اخير بنفش ملايم در سالنهاي مد لباس خانمها فراوان به كار گرفته شده است.(شيجيوا،۱۳۷۷)
بنفش رنگ روحانيت، عزت نفس و وقار است. رنگي مفيد براي غالب افرادي كه براي افكار، احساسات يا جسم خود ارزش قائل نيستند. اين افراد اگرچه ميتوانند به ديگران عشق بورزند اما قادر به دوست داشتن خود نيستند. بنفش رنگي همبسته با بصيرت و خود برتر است. رنگي الهام بخش كه بسياري از موسيقي دانان، شعرا و نقاشان اذعان داشتهاند كه بزرگترين لحظات الهام بخش آنها زماني به سراغشان آمده كه در محاصرهي پرتو بنفش بودهاند. رنگ بنفش براي اختلالات رواني مثل شيزوفرنيا و جنون بسيار مفيد است.(ويلز،۱۳۷۵)
برخي از ويژگيهاي عمدهي شخصي كه رنگ بنفش را در اولويت رنگهاي انتخابي خود قرار ميدهد:
روحيهاي شاعرانه و رومانتيك، دوستدار هنر و زيبايي و متكي بودن به ديگران را شامل ميشود. اين شخص خواستار دست يافتن به يك رابطهي جادويي است. او نه تنها ميخواهد به خودش عظمت ببخشد بلكه خواستار افسون شدن شادماني ديگران هم هست تا بتواند درجهاي از سحر را در مورد آنها بكار برد.(لوشر،۱۳۷۲)
قهوهاي (۶)
اين رنگ در اينجا يك زرد – قرمز تيره شده است. به قول نقاشان خصلت شور زندگي رنگ قرمز در اين رنگ در هم شكسته شده و ملايمتر ميگردد. اين رنگ به گونهاي پذيرنده يا غيرفعال، انفعالي و حسي است. قهوهاي حالت حسي دارد كه مستقيماً به جسم مادي يعني بدن انسان مربوط ميشود. (لوشر،۱۳۷۲)
قهوهاي چون خاك غني و بارور است و افسردگي رنگهاي پاييز را منتقل ميكند. قهوهاي روشن، خرمايي و بژ به وسايل و اشياء حالتي روستايي و چوبگونه ميدهد و قهوهاي سير به كار نمايش محصولات چرمي ميآيد. سايههاي قهوهاي بسيار متنوع است و در رنگپردازي كاربرد وسيعي دارد.(شيجيوا،۱۳۷۷)
قهوهاي متمايل به قرمز نشانگر وجود شهوت و هوسراني است.(ويلز،۱۳۷۵)
برخي از ويژگيهاي عمدهي شخصي كه رنگ قهوهاي را در اولويت رنگهاي انتخابي خود قرار ميدهد:
وقتي كمترين اميد به امنيت و خشنودي جسماني در آينده در آنها باشد اين رنگ را انتخاب ميكنند. قهوهاي حكايت از اهميت خانه و خانواده و امينت اجتماعي و خانوادگي دارد. از ديگر ويژگيها نياز شديد به آسايش جسمي و روحي، فعال بودن، علاقه بسيار زياد به خانواده است.(لوشر،۱۳۷۲)
سياه (۷)
سياه تيرهترين رنگ است و در واقع خود را نفي ميكند. نمايانگر مرز مطلقي است كه در فراسوي آن زندگي متوقف ميشود، لذا بيانگر فكر پوچي و نابودي است. سياه به معناي «نه» بوده نقطه مقابل «بله» در رنگ سفيد است.سفيد شروع در صفحهاي سفيد و سياه نقطهي پاياني است كه در فراسوي آن چيزي نيست. اين رنگ به عنوان نفي كننده خود، نشانگر ترك علاقه، تسليم يا انصراف نهايي بوده و از تأثير قوي بر هر رنگي برخوردار است. (لوشر،۱۳۷۲)
سياه رنگ شب و عزاست و به جادو و شيطان منتسب ميشود. ظاهر وزين رنگ سايه آنرا بين سياستمداران و هنرپيشهها محبوب كرده است. اين رنگ همچنين با ثروت و زيبايي نيز مرتبط است. مثلاً اشياء خانگي كاملاً سياه، اشرافيتر به نظر ميرسد.(شيجيوا،۱۳۷۷)
برخي از ويژگيهاي عمدهي شخصي كه رنگ سياه را در اولويت رنگهاي انتخابي خود قرار ميدهد:
نوعي اعتراض به وضع موجودي است كه در آن وي احساس ميكند هيچ چيز آنطور كه بايد و شايد نيست. در برابر سرنوشت خود قد علم ميكند و يك رفتار عجولانه غير عاقلانه بروز ميدهد. بي علاقگي به زندگي، نفي هر چيز، بدبيني، ناباوري و لجاجت از ديگر خصوصيت اوست. (لوشر،۱۳۷۲)
در برخور با آزمايش رنگ بايد به نكات زير نيز بذل توجه را داشت :
۱.اصول و روش كار آزمايش بايد كاملاً رعايت شود تا نتيجه مطلوب بدست آيد.
۲.يك رنگ به تنهايي بيانگر شخصيت نيست بلكه در انتخاب گروهها و زوجهاي رنگ است كه شخصيت افراد تحت آزمايش كاملاً نشان داده ميشود.
۳.شرايط روحي و جسمي افراد را قبل از آزمايش رنگ نيز بايد به حساب آورد، زيرا امكان دارد كه افراد در شرايط متفاوت، انتخابهاي مختلف داشته باشند.
۴.جنبه ي نسبي بودن نتايج آزمايش را بايد همواره به خاطر داشت زيرا انسان موجودي است ناشناخته و تغييرپذير.
منابع
آيتالهي، حبيبالله.(۱۳۸۴). مباني هنرهاي تجسمي ، تهران، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت).
ايتن، هانس.(۱۳۷۰). كتاب رنگ ، ترجمه محمد حسين حليمي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
شي جي وا، هي داشي.(۱۳۷۷). همنشيني رنگها، راهنماي خلاقيت در تركيب رنگها ،ترجمه فريال دهدشتي شاهرخ و ناصر پورپيرار، تهران، نشر كارنگ.
لوشر، ماكس.(۱۳۷۲). روانشناسي رنگها ، ترجمه ويدا ابيزاده، تهران، انتشارات درسا.
مساح، عطا و فريدون اخوان ثالث.(۱۳۷۳). مقدمهاي بر هنر درماني ، تهران، موسسه خدماتي فرهنگي رَسا.
ويلز، پاولين.(۱۳۷۵). رنگ درماني ، ترجمه مرجان فرجي، تهران، انتشارات دُرسا.
تأثير رنگ بر يادگيري
مقدمه:
امروزه تعليم و تربيت نوين ، فضاي فيزيكي مدارس به عنوان يك عامل زنده و پويا در كيفيت فعّاليّتهاي آموزش و پرورش دانش آموزان مؤثّر است .تحقيقات نشان مي دهد كه «رنگ ها در به وجود آوردن حالت هاي مختلف رواني مثل آرامش يا عدم آرامش در كودكان [و نوجوانان] مؤثّر بوده و در نتيجه در تكوين شكل وجودي و شخصيّت آن ها نقش مهمّي را ايفا مي كند.
به طور كلي «رنگ عاملي است نيرومند كه مي تواند بر انگيزد يا تسكين بخشد به هيجان آورد يا آرامش دهد، حسّي از گرمي يا سردي ايجاد كند.آزاد سازد يا خوشايند باشد،احساساتي نفساني پديد آورد يا موجب تعالي معنوي گردد.
«رنگ مي تواند محيط پيرامونمان را دگرگون سازد،باروري خلاقانه ي ما را بيفزايد،موجب پيشرفت زندگي اجتماعيمان گردد و وضعيّت سلامت ما را بهبود بخشد به كمك رنگ ها مي توانيم موجبات ارتقاي خود آگاهيمان را فراهم آوريم و به انسان هايي سرزنده تر و فعّال تر مبدّل شويم.»
به راستي آيا زمان آن نرسيده كه با مطالعه و تحقيق در زمينه رنگ هاي مورد علاقه دانش آموزان، زبان و مفاهيم رنگ ها،خصوصيّات آن ها و نحوه ي تأثير آن ها در پرورش و آموزش فراگيران، طرحي نو در نحوه ي كاربرد صحيح رنگ ها در محيط هاي آموزشي به كار اندازيم و اينگونه زمينه ي رشد و تعالي هر چه بيشتر آينده سازان مملكت خويش را هموار سازيم.
تعريف رنگ:
«بنا به تعريفي رنگ عبارت است از ارتعاش نسبي انرژي و ضبط آن به وسيله ي سلول هاي محيطي كه پس از انتقال به مغز اثر آن آشكار مي شود.به عبارت ديگر نوري كه از سطح اشيا به چشم انسان منعكس مي گردد رنگ ناميده مي شود لذا منظور از رنگي بودن يك جسمي در واقع خاصيّت جذب و انعكاس طول موج هاي شخصي از نور مي باشد به طور مثال يك سطح قرمز رنگ تمام نورهاي رنگي را جذب كرده و فقط رنگ قرمز را منعكس خواهد كرد و در نتيجه آن جسم به رنگ قرمز ديده خواهد شد.
تاثير رنگ ها بر عملكرد ارگان ها
مطابق با تحقيقات انجام شده، رنگ ها بر عملكرد ارگان هاي بدن تاثير مستقيم مي گذارند.
دكتر مهين علامه، فوق تخصص روانپزشكي كودك درخصوص تاثير فيزيكي رنگ ها بر نحوه يادگيري دانش آموزان مي گويد: رنگ به كار رفته در ديوار، تخته، نيمكت، در و وسايل التحرير در مدرسه همراه با رنگ ديوار، ميز، پرده و لوازم درسي و شخصي او در اتاق و محل زندگي دانش آموز سبب تغيير ميزان فشار خون، افزايش يا كاهش ميزان ترشح برخي ناقل هاي شيميايي، تمركز ذهن شده يا بر بينايي يا عملكرد سلول هاي مغزي تاثير مي گذارد.
اين متخصص اضافه مي كند: استفاده از برخي رنگ ها چه در مدرسه و چه در خانه سبب خستگي چشم، كاهش تمركز، افزايش فشار خون يا ايجاد استرس و كند شدن فعاليت ذهن خواهد شد چرا كه انرژي مثبت يا منفي از نوري كه توسط رنگ ها حمل مي شوند ساطع شده و بر جسم و روان، ذهن و احساس فرد تاثير مي گذارد. در واقع زماني كه انرژي رنگ از طريق چشم به مغز مي رسد، هورمون هايي ترشح مي شود كه در روحيه و عملكرد ذهن فرد نقش دارد.
آزمايشي كه روي سه هزار دانش آموز هشت تا 12 ساله بينا و نابينا انجام گرفت، نشان داد وضعيت جسماني و عملكرد ارگان هاي بدن مانند قلب و مغز افراد بينا تحت تاثير رنگ هاي محيط اطراف آنها قرار دارد و با تغيير رنگ، واكنش آنها نسبت به محرك هاي اطراف تغيير مي كند.
در پژوهشي ديگر دانشمندان دريافتند كسب مهارت هاي دوران نوباوگي در فضاهايي كه در آن رنگ غالب، قرمز است افزايش پيدا مي كند. از طرف ديگر بهبود عملكرد سيستم گردش خون تحت تاثير رنگ نارنجي، عملكرد ارگان هاي قلب و ريه تحت تاثير رنگ زرد قرار دارد و همچنين مهارت گفتاري آنان با رنگ سبز افزايش يافته و استفاده از رنگ آبي و بنفش باعث تقويت حس بينايي و شنوايي و تقويت مهارت هاي غيركلامي مي شود.
رنگ ديوار
مهربان صادقي كارشناس آموزش با تاكيد بر اهميت استفاده از رنگ ها مطابق با جنسيت، سن و سطح فرهنگي دانش آموزان مي گويد: انتخاب رنگ ديوار كلاس و ديوار اتاق او بايد مطابق با علائق و جنسيت آنها صورت گيرد. سن، وضعيت فرهنگي و اقتصادي خانواده ها و توجه به سطح علمي دانش آموزان از ديگر نكاتي است كه بهتر است هنگام رنگ آميزي مورد توجه قرار گيرد.
در پژوهش و نظر خواهي كه از دانش آموزان مقطع پيش دبستاني و دبستاني انجام گرفت، كارشناسان علوم آموزشي بدين نتيجه دست يافتند كه كودكان پنج تا 11 ساله، علاقه مند به شركت در مكان هاي آموزشي و اتاق هايي با رنگ هاي روشن هستند. دكتر سعيد نيك بين، روانشناس در اين باره معتقد است، رنگ هاي روشن با شخصيت برون گراي دانش آموزان مقطع ابتدايي هماهنگي داشته و استفاده از رنگ هايي مانند صورتي يا زرد روشن براي دانش آموزان دختر و رنگ كرم يا سبز روشن مناسب پسران در اين گروه سني است. رنگ هاي روشن باعث افزايش شادي و نشاط مي شود.
اين متخصص اضافه مي كند، استفاده از رنگ هاي سرد مانند آبي براي كلاس درس يا اتاق دانش آموزان در مقطع راهنمايي مناسب بوده و باعث افزايش تمركز در يادگيري شان مي شود.
استفاده از رنگ سبز براي كتابخانه نيز باعث افزايش كيفيت و بازدهي يادگيري مي شود.
به عقيده متخصصان، رنگ آميزي سقف بهتر است از رنگ ديوارها يا ميز و صندلي و نيمكت ها روشن تر باشد تا بازتاب نور بخوبي انجام گرفته و عملكرد يادگيري و آموزش در ساعات مختلف روز در فضاي مدرسه و خانه افزايش پيدا كند.
پژوهش ها نشان مي دهد، رنگ مورد علاقه دختران و پسران در مقطع متوسطه، سبز، آبي و ليمويي است.
رنگ پيشنهادي كارشناسان آموزشي، استفاده از رنگ زرد يا قهوه اي روشن در راهروي مدارس است.
استفاده از تلفيق رنگ سبز و آبي در كلاس هاي مشاوره به تمركز و آرامش ذهني دانش آموز كمك مي كند، همچنين پژوهش ها نشان مي دهد، استفاده از رنگ آبي روشن در كلاس هاي كامپيوتر و رنگ زرد روشن در سالن هاي ورزش سبب افزايش بازده و عملكرد يادگيري دانش آموزان مي شود.
آمارها نشان مي دهد، استفاده از رنگ هاي نارنجي، قرمز، سبز، ليمويي، قهوه اي روشن براي سالن هاي غذاخوري يا بوفه مدارس، مناسب بوده و دانش آموزان اشتياق بيشتري براي صرف ميان وعده در اتاق هايي با اين رنگ ها دارند.
همچنين رنگ هاي آبي، سبز، قهوه اي و بطور كلي رنگ هايي كه در طبيعت بكار رفته است بهتر است در آزمايشگاه زيست شناسي استفاده شود. رنگ سبز و آبي آزمايشگاه شيمي و رنگ هاي زرد، سبز ، آبي و نيلي در آزمايشگاه فيزيك به درك بهتر و يادگيري دروس كمك مي كند.
محققان توصيه مي كنند، براي افزايش بازده يادگيري در كلاس هاي زبان دوم از رنگ زرد يا ليمويي استفاده شود.
استفاده از رنگ كهربايي، آبي، زرد و سبز لجني به يادگيري دروس تاريخ، نيلي و آبي به دروس رياضي و رنگ هاي سبز، بنفش، قرمز و زرد روشن در كلاس هاي هنري به يادگيري بهتر دروس كمك مي كند.
كارشناسان آموزش معتقدند پرورش خلاقيت و افزايش قدرت يادگيري دانش آموزان با اجراي طرح شاداب سازي مدارس به حداكثر بازده خود مي رسد. بايد توجه داشت، نه تنها رنگ در و ديوار و... بلكه نور، استاندارد بودن نيمكت ها، تهويه هوا و ابعاد كلاس ها بايد مورد توجه قرار گرفته تا شيوه هاي آموزشي معلمان نيز اثربخش شود.
رنگين كمان يادگيري
روانشناسان و متخصصان آموزشي از تاثير رنگ بر يادگيري دانش آموزان در خانه و مدرسه مي گويند
زماني، ديوارهاي رنگ و رو رفته ، پرده هاي كهنه و نيمكت هاي چوبي كه بيشتر آنها دوران بازنشستگي را سپري مي كردند، پذيراي اشتياق و هيجان دانش آموزان در نخستين روزهاي تحصيلي بودند.
حياط مدرسه، تنها چشم اندازي بود كه نگاه منتظر دانش آموزان را تحمل مي كرد. دانش آموزي كه به سختي مي توانست، ذهن خود را براي يادگيري دروس متمركز كند و گاهي اوقات نيز مطالب درسي همچون لالايي دلنواز او را به رويايي شيرين فرو مي برد.
در سال هاي گذشته تغيير ساختار فضاهاي آموزشي به منظور ارتقاي بازده يادگيري از جمله اهداف در حال اجراي سازمان نوسازي و تجهيز مدارس قرار گرفته است. بررسي تاثير رنگ ها مطابق با سن و جنسيت دانش آموزان در كلاس هاي درس، يكي از مهم ترين اهداف آموزشي در سال هاي اخير است. به عقيده روانشناسان و كارشناسان علوم آموزشي، تنوع رنگ آميزي ديوارها و استفاده از رنگ هاي خاص مطابق با سليقه دانش آموزان نقش مهمي در شيوه يادگيري و افزايش علاقه مندي آنها به يادگيري دارد.
محبت به اهل بيت عليهم السلام و اولياء الله يكي از ويژگي هاي بارز شيعيان است. مهري كه خداوند متعال از اين بزرگان در دل ما جاي داده است بي حكمت نبوده و در آخِر، موجبات سعادت فرد را فراهم خواهد نمود. روايات فراواني در اين باب موجود است كه خواندن آن خالي از لطف نيست.
سعيد بن يسار گفت: امام صادق عليه السّلام بمن فرمود: مگر دين بجز محبت و دوستى است؟ خداى عزّ و جلّ- مىفرمايد: بگو اگر شما دوستدار خدائيد، پيرو من باشيد تا خداوند شما را دوست بدارد ( آل عمران 31 ) (الخصال/ترجمه فهرى/ ج1) خداوند متعال مىفرمايد: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (شوري 23) و اميرالمۆمنين سرور ذوى القربى است. (كشف اليقين/ ترجمه آژير) و دين جز دوستي خدا و محبت اهل بيت، چيز ديگري نيست و اين دوست داشتن امري فراتر از يك احساس است.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: خدا را دوست داريد به خاطر نعمتهايى كه به شما داده و مرا هم دوست بداريد چون خدا مرا دوست دارد و اهل بيت مرا نيز دوست بداريد چون من آنها را دوست دارم.(علل الشرائع/ترجمه ذهنى تهرانى ج1 ) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند: كسى كه مىخواهد به ريسمان محكم خدا كه حضرتش در قرآن از آن ياد كرده چنگ بزند بايد على بن ابى طالب عليه السّلام و حسن و حسين عليهماالسّلام را دوست بدارد چه آنكه خداوند متعال از فوق عرش اين دو را دوست دارد.(كامل الزيارات/ترجمه ذهنى تهرانى)
امام صادق عليه السّلام فرمود: دوستان ما سه گروهند: گروهى كه ما را در ظاهر دوست دارند ولى در باطن دوستمان ندارند و گروهى كه ما را در باطن دوست دارند ولى در ظاهر اظهار دوستى نمىكنند و گروهى كه هم در ظاهر دوست دارند و هم در باطن. و اينان دوستان درجه يك ما هستند، اينان آب زلال و گوارا نوشيدند و به تأويل قرآن پى بردند و از فصل خطاب و سبب اسباب اطلاع حاصل كردند. و اينان گروه طراز اول هستند، فقر و نيازمندى و بلاهاى گوناگون سريعتر از تاختن اسب بر سر ايشان بتازد، سختى و تنگدستى آنان را فراگيرد و لرزان شوند و دچار فتنه گردند و زخمى و به خون خود غلطان در هر سرزمين دورى پراكنده شوند. به بركت وجود آنان خداوند بيمار را شفا دهد و فقير را توانگر كند و به بركت آنان شما يارى شويد و باران بر شما ببارد و روزى نصيبتان گردد، آنان از نظر تعداد كم هستند ولى به منزلت و اهميّت نزد خدا، بزرگ باشند.
گروه دوم كه مرتبه پاييناند، ما را در عيان دوست دارند و شيوه پادشاهان را در پيش گرفتهاند. زبانشان با ماست و شمشيرشان عليه ماست. گروه سوم كه مرتبه ميانه به شمار مىآيند، ما را در باطن دوست دارند ولى در ظاهر اظهار دوستى نمىنمايند. به جان خودم سوگند! اگر ما را [صادقانه] در باطن دوست مىداشتند بدون اينكه آن را آشكار اظهار نمايند، در شمار روزه داران روز و نمازگزاران شب بودند و اثر عبادت را در رخسارشان مىديدى و آنان اهل مسالمت و فرمانبردارىاند.
آن مرد عرض كرد: [با اين توضيحات] من در شمار دوستداران شما در عيان و نهان هستم. امام صادق عليه السّلام فرمود: دوستداران ما كه هم در نهان ما را دوست دارند و هم در عيان ويژگي هايى دارند كه به وسيله آنها شناسايى مىشوند. آن مرد عرض كرد: آن نشانهها چيست؟ امام عليه السّلام فرمود: چند نشانه است: نخست آن كه يكتاپرستى را به خوبى فهميدهاند و به دانش يكتاپرستى به طور كامل دست يافتهاند و پس از آن به ذات و صفات او ايمان دارند، سپس حدود ايمان و حقايق و شروط و تأويل آن را به دست آوردهاند. (تحف العقول/ترجمه حسن زاده) و اين است محبت حقيقي و راستين به اهل بيت نبي اكرم (صلي الله عليه و آله) نه صرف احساسي زودگذر و ناپايدار.
مردى خدمت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و عرض كرد: آيا محبّت على براى من نفعى دارد؟! فرمود: واى بر تو! هر كس او را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر كس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته، و هر كس خدا را دوست بدارد خدا او را عذاب نمىكند. (أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم )
اسحاق بن عمّار نقل كرده مىگويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: معنى آيه شريفه (آيه 245 از سوره بقره) «كيست آنكه به خدا وام دهد، وام نيكوئى، پس خداوند آن را براى او چندين برابر كند» چيست؟ فرمود: اظهار محبّت و نيكى كردن به امام است. (پاداش نيكيها و كيفر گناهان/ترجمه ثواب الأعمال)
حضرت على بن الحسين(عليه السلام) از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) نقل مىكند كه فرمود: محبت من و خاندانم در هفت جا كه هراس آنها بزرگ است، سود مىدهد: موقع مردن و در قبر و در هنگام برخاستن از قبر و هنگام گرفتن نامه اعمال و نزد حساب و نزد ميزان و نزد صراط. (الخصال/ترجمه جعفرى/ج2)
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روزى به يكى از اصحابشان فرمودند: اى بنده خدا حب و بغض در راه خدا داشته باش و براى خدا محبّت و دشمنى نما چه آن كه به ولايت حقّ تعالى نخواهى رسيد مگر به همين و اساسا احدى طعم و مزه ايمان را نمىچشد مگر چنين باشد اگر چه نماز و روزهاش بسيار باشد و اكثر دوستىهاى مردم با هم دنيايى است، به خاطر دنيا و شئون آن با هم مودّت ورزيده و يك ديگر را مبغوض مىدارند و به طور قطع چنين حبّ و بغضى آنها را از محبّت و دوستى در راه خدا بىنياز نمىكند. مخاطب به حضرت عرض كرد: چگونه بدانم كه دوستى و دشمنى من در راه خداى عزّ و جلّ مىباشد و اساسا ولىّ خدا كيست تا دوستش داشته و دشمن خدا كيست تا دشمنش بدارم؟ پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله اشاره به على عليه السّلام نموده و فرمودند: آيا او را مىبينى؟ مخاطب عرض كرد: آرى. حضرت فرمودند: او ولى خدا است پس دوستش بدار و دشمنش دشمن خدا است پس او را دشمن بدار. سپس فرمودند: دوستش را دوست بدار اگر چه قاتل پدر و فرزندت باشد و دشمنش را دشمن بدار اگر چه پدر و فرزندت باشد.(علل الشرائع/ترجمه ذهنى تهرانى/ج1) و اين گونه است كه مي بايست مهر و محبتي را در دل راه داد تا ارزش اين وديعه بزرگ الهي را نزد انسان داشته باشد و چه محبتي بالاتر از محبت خدا و دوستدارانش.
مريم پناهنده
بخش اخلاق و عرفان اسلامي تبيان
منابع:
1.علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى / ج1
2.الخصال / ترجمه جعفرى / ج2
3.پاداش نيكيها و كيفر گناهان / ترجمه ثواب الأعمال
4. أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم
5. تحف العقول / ترجمه حسن زاده
6.كامل الزيارات / ترجمه ذهنى تهرانى
7. كشف اليقين / ترجمه آژير
8. الخصال / ترجمه فهرى / ج1
محرم و صفر زمان باليدن است نه فقط ناليدن
بساطش آموزه است نه موزه
تمرين خوب نگريستن است نه خوب گريستن
نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب
منتظران واقعي مهدي عج به هوش باشند كه حسين ع را منتظرانش كشتند.
آيت الله بهجت در جواب اين پرسش فرمودند: «ترك معصيت، حاصل نمي شود به طوري كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و ياد خدا در هر حال و زمان و مكان و در ميان مردم و در خلوت " و لا أقول سبحان الله و الحمد لله، لكنه ذكر الله عند حلاله و حرامه» ...
از آيت الله بهجت رحمت الله عليه علت اينكه چرا انسان در راه ترك گناه عاجز و درمانده مي شود و از ايشان راهكار خواسته شد.
وي در جواب اين پرسش فرمودند: «ترك معصيت، حاصل نمي شود به طوري كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و ياد خدا در هر حال و زمان و مكان و در ميان مردم و در خلوت " و لا أقول سبحان الله و الحمد لله، لكنه ذكر الله عند حلاله و حرامه» ...
همان طور كه گفته شد و تو نيز دانستي، اگر شخص گنه كار از كساني باشد كه در اثر غفلت به دام گناه مي افتند، بايد با مراقبه شديد، غفلت را از خود دور كرده و با از بين بردن غفلت، خويش را از چنگ معاصي برهاند.
اكنون سخن ما اين است كه ركن ركين و پايه اساسي مراقبه، هميشه و در همه جا و در هر حالي به ياد خدا بودن است، كه طبق برخي از روايات يكي ازمشكل ترين كارهاست (رسول خدا-صلى الله عليه و آله-فرمود:«يا علي!ثلاث لا تطيقها هذه الامه:المواساه للاخ في ماله و انصافالناس من نفسه و ذكر الله على كل حال;اى على!سه كار است كه تحمل آنها بر اين امت مشكل است:رعايت مساوات مالى با برادران مۆمن;رفتار منصفانه با مردم و ياد خدا در همه حال.»مجلسى،بحار الانوار،ج 74،ص 45.) و چون چنين است، يكي از بهترين اعمال است (پيامبر گرامى اسلام-صلى الله عليه و آله-فرمود:«يا على!سيد الاعمال ثلاث خصال:انصافك الناس مننفسك،و مواساتك الاخ في الله-عز و جل-،و ذكرك الله-تبارك و تعالى-على كل حال;اى على!سرور و سيداعمال سه خصلت است:رفتار منصفانه با مردم;رعايت مساوات مالى با برادران ايمانى و يادخداوند در همه حال.»همان،ص 44.)
در عظمت و اهميت ياد خدا همين بس كه خداي تبارك و تعالي از آن به كم راضي نگشته و برايش حدي معين نفرموده است.
مرحوم ثقة الاسلام كليني در كتاب دعاي اصول كافي، باب «ذكر الله كثيرا» به اسنادش از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه آن حضرت فرمود:
ما من شي ء الا و له حد ينتهي اليه الا الذكر فليس له حد ينتهي اليه. فرض الله الفرائض فمن اداهن فهو حدهن، و شهر رمضان، فمن صامه فهو حده. و الحج، فمن حج فهو حده. الا الذكر، فان الله - عز و جل - لم يرض منه بالقليل، و لم يجعل له حدا ينتهي اليه. ثم تلا هذه الآية: «يا ايها الذين آمنوااذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا (احزاب(33)آيه 41) فقال: لم يجعل الله - عز و جل - له حدا ينتهي اليه. قال: و كان ابي عليه السلام كثيرالذكر. لقد كنت امشي معه و انه ليذكر الله و آكل معه الطعام و انه ليذكر الله ولقد كان يحدث القوم و ما يشغله ذلك عن ذكر الله و كنت اري لسانه لازقا بحنكه يقول: لا اله الا الله و كان يجمعنا فيامرنا بالذكر حتي تطلع الشمس و يامربالقراءة، من كان يقرا منا، و من كان لم يقرا منا امره بالذكر (كلينى،اصول كافى،ج 2،ص 361)؛
هر چيزي را حدي است كه بدان پايان مي پذيرد، مگر ذكر و ياد خدا كه براي آن حدي وجود ندارد [مثلا] خداوند نمازهاي پنج گانه را واجب ساخت كه به جا آوردن آنها حد آنهاست. همچنين روزه ماه رمضان را واجب كرد كه روزه داري حد آن است. همين طور حج را واجب گردانيد كه گزاردن آن، حد آن است؛ جز ياد خدا كه از آن به كم راضي نگشت و برايش حدي مقرر نفرمود. سپس حضرت اين آيه را تلاوت كرد: يا ايها الذين آمنوا اذكرو الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا (رعد(13)آيه 28. )؛ اي گروه مۆمنان! خداي را بسيار ياد كنيد و او را در بامدادان و شبانگاهان تسبيح نماييد.
آن گاه فرمود: پدرم - كه درود خدا بر او باد - خداي را بسيار ياد مي كرد. هنگامي كه با او راه مي رفتم، او مشغول ذكر خدا بود. با او غذا مي خوردم او به ياد خدا بود. با مردم سخن مي گفت، ولي هيچ گاه سخن گفتن، او را از ياد خدا باز نمي داشت، و من خود مي ديدم كه زبانش به كامش چسبيده و يكسره «لا اله الا الله» مي گويد .
بين الطلوعين ما را جمع مي كرد و دستور مي داد تا بر آمدن خورشيد ذكر بگوييم و به ياد خدا باشيم . هر يك از ما را كه قرائت قرآن ميدانست به تلاوت آن دستور ميداد و كسي را كه قرائت قرآن نميدانست به ذكر و ياد خدا امر مي فرمود.»
حال كه به اهميت ياد خدا به عنوان ركن عمده و پايه مهم «مراقبه» اشاره شد. به جاست با استفاده از آيات و روايات به آثار و خواص ياد خدا و نيز به عواقب و تبعات غفلت از خدا جل و علا اشاره كنيم و بدين ترتيب بر فوايد و عوايد بحث بيفزاييم.
1. رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: «يا علي ! ثلاث لا تطيقها هذه الامة : المواساة للاخ في ماله و انصاف الناس من نفسه و ذكر الله علي كل حال ؛ اي علي ! سه كار است كه تحمل آنها بر اين امت مشكل است : رعايت مساوات مالي با برادران مۆمن ؛ رفتار منصفانه با مردم و ياد خدا در همه حال.»( مجلسي، بحار الانوار، ج 74، ص 45.2)
پيامبر گرامي اسلام - صلي الله عليه و آله - فرمود: «يا علي ! سيد الاعمال ثلاث خصال: انصافك الناس من نفسك ، و مواساتك الاخ في الله - عزوجل - ، و ذكرك الله - تبارك و تعالي - علي كل حال ؛ اي علي ! سرور و سيد اعمال سه خصلت است : رفتار منصفانه با مردم ؛ رعايت مساوات مالي با برادران ايماني و ياد خداوند در همه حال .» همان، ص 44.3. احزاب (33) آيه 41.4. كليني، اصول كافي، ج 2، ص 361.5. رعد (13) آيه 28.
ديگر توضيح نخواهيد و آن كه عرض شد، ضبط نماييد و در قلب ثبت كنيد، خودش توضيح خود را مي دهد.
همانطور كه يك پزشك قبل از بيان هر حكم درمان و نسخه اي، ما را به پرهيز از انجام كارها و اموري دستور ميدهد تا كه از كهنه شدن و قوّتيابي بيماري خلاص دهد؛ شريعت مطهّر اسلام نيز قبل از دستور به انجام هر عملي، ما را به پرهيز از اموري امر فرموده است كه انجام آنها معصيت و گناه شمرده ميشود. در دستورالعملها و نامههاي مرحوم همداني (رضواناللهتعاليعليه) سفارشهاي ويژهاي بر ترك معصيت شده است.
در قسمتي از نامهاي كه به يكي از علماي تبريز مرقوم داشته، اين گونه فرموده است: «... آنچه اين ضعيف از عقل و نقل استفاده نمودهام، اين است كه اهّم اشيا از براي طالب قرب، جدّ و سعي تمام در ترك معصيت است. تا اين خدمت را انجام ندهي، نه ذكرت و نه فكرت به حال قلبت فايدهاي نخواهد بخشيد؛ چرا كه پيشكش و خدمتكردن كسي كه با سلطان در مقام عصيان و انكار است، بيفايده خواهد بود. نميدانم كدام سلطان، أعظم از اين سلطان عظيمالشأن است، و كدام نقار (نزاع و ستيزه جويي) أقبح (زشتتر) از نقار با اوست؟»1
در قسمت ديگري از همين نامه، مرحوم آخوند همداني(ره) چنين نگاشته شده كه «... فَافهَم! ممّا ذَكَرتُ انّ طَلَبَكَ المحبَّةَ الالهيَّةَ مَعَ كَونِكَ مُرتَكباً للمعصيةِ امرٌ فاسدٌ جداً، و كيف يَخفي عَليك كَونُ المَعصيةِ سَبَباً للنّفرةِ وَ كَونُ النَّفرةِ مانِعةُ الجَمعِ مَعَهُ المَحَبَّةُ؟...»2 پس بفهم از آنچه يادآوري نمودم! بدان كه درخواست محبت خداوندي، با آلودهشدن تو به گناه، امري فاسد است. چگونه بر شما اين نكته پنهان است كه معصيت باعث نفرت و بيزاري است و هرگز با محبّت قابل جمع نيست؟... «اِنّ تَركَ المَعصِيَةِ اَوَّلُ الدِّينِ وَ آخِرِهِ، ظاهِرَهً، وَ بَاطِنَهً، فَبادِر اِلَي المُجاهِدَةِ!...»؛3 البته ترك گناه؛ اوّل، آخر، ظاهر و باطن دين است. پس به سرعت به تلاش و مجاهده بپرداز!
در قسمتي ديگر از همين نامه بلند و مهّم، ايشان درباره دوري گزيدن از معصيت، اينگونه نوشتهاند: «... پس اي عزيز! چون اين كريم رحيم، زبان تو را مخزن كوه نور، يعني ذكر اسم شريف قرار داده، بيحيايي است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غيبت و دروغ و فحش و اذيّت و غيرها من المعاصي نمودن. مخزن سلطان بايد محلّش پر عطر و گلاب باشد. نه مجلس مملوّ از قاذورات، و بيشكّ، چون دقّت در مراقبت نكردهاي، نميداني كه از جوارح سبعه (هفتگانه) يعني گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج، چه معصيتها ميكني، و چه آتشها روشن مينمايي، و چه فسادها در دين خودت بر پا ميكني، و چه زخمهاي منكره سيف و سنان (شمشير و نيزه) با زبانت به قلبت ميزني. اگر نكشته باشي، بسيار خوب است. اگر بخواهم شرح اين مفاسد را بيان نمايم، در كتاب نميگنجد... تو كه هنوز جوارحت را از معاصي پاك نكردهاي، چگونه منتظري كه در شرح احوال قلب چيزي بنويسم...»4
در جاي ديگري جناب آخوند (ره) مي فرمايند: «تمام سفارشات اين بينوا به تو، اهتمام در ترك معصيت است. اگر اين خدمت را انجام دادي، آخر الامر تو را به جاهاي بلند خواهد رسانيد.»5
پي نوشت ها:
1. محمد بهاري، تذكرة المتقين، ص 177، و نيز چلچراغ سالكان، 111.
2. محمد بهاري، تذكرة المتقين، ص 177، و نيز چلچراغ سالكان، 111.
3. محمد بهاري، تذكرة المتقين، ص 177- 178، و نيز چلچراغ سالكان، 111.
4. محمد بهاري، تذكرة المتقين، ص 178- 179، و نيز ياور اميري، چهل نامه عرفاني، ص 15- 16.
5. محمد بهاري، تذكرة المتقين، ص 196، و نيز چلچراغ سالكان، 133- 135.
امتحان عاشقي در كربلا آغاز شد
كودكي شش ماهه بين عاشقان ممتاز شد
بين هفتاد و دو گل يك غنچه كه نشكفته بود
آنهم آخر روي دست باغبانش باز شد.
التماس دعا